اسم “rococo”
مفرد rococo، غیرقابل شمارش
- روکوکو (یک سبک هنری قرن هجدهم که با تزئینات پیچیده و طرحهای نامتقارن مشخص میشود)
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The museum's exhibit features furniture from the rococo.
- روکوکو (موسیقی، سبکی از موسیقی از همان دوره که به خاطر سبکی و ظرافتش شناخته میشود)
She enjoys playing compositions from the rococo on her violin.
صفت “rococo”
فرم پایه rococo، غیرقابل درجهبندی
- روکوکو (به سبک هنر یا تزئینات روکوکو، که با تزئینات پیچیده و طرحهای نامتقارن مشخص میشود)
The palace's rococo architecture attracted many visitors.
- پرزرق و برق
The author's rococo prose made the novel a challenging read.