·

suppose (EN)
فعل

فعل “suppose”

مصدر suppose؛ او supposes؛ گذشته supposed؛ اسم مفعول supposed؛ اسم مصدر supposing
  1. فرض کردن
    I suppose you're tired after the long journey.
  2. (فقط به صورت مجهول، به دنبال "به") انتظار می‌رود یا ملزم به انجام کاری است.
    Students are supposed to submit their assignments by Friday.
  3. برای معرفی یک شرط استفاده می‌شود: فرض کردن چیزی به عنوان حقیقت برای هدف بحث یا توضیح.
    Suppose we double our sales next quarter; how will that affect our targets?
  4. برای بیان موافقت با اکراه استفاده می‌شود
    Can you help me move this weekend?" "I suppose I can.
  5. مستلزم بودن (به عنوان شرط لازم)
    Mastering the piano supposes years of dedicated practice.