فعل “suppose”
مصدر suppose؛ او supposes؛ گذشته supposed؛ اسم مفعول supposed؛ اسم مصدر supposing
- فرض کردن
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
I suppose you're tired after the long journey.
- (فقط به صورت مجهول، به دنبال "به") انتظار میرود یا ملزم به انجام کاری است.
Students are supposed to submit their assignments by Friday.
- برای معرفی یک شرط استفاده میشود: فرض کردن چیزی به عنوان حقیقت برای هدف بحث یا توضیح.
Suppose we double our sales next quarter; how will that affect our targets?
- برای بیان موافقت با اکراه استفاده میشود
Can you help me move this weekend?" "I suppose I can.
- مستلزم بودن (به عنوان شرط لازم)
Mastering the piano supposes years of dedicated practice.