صفت “red”
red، تفضیلی redder، عالی reddest
- قرمز
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
He picked a ripe, red apple from the tree.
- قرمز (مویی به رنگ نارنجی-قهوهای یا نارنجی-بلوند)
The pretty girl had red hair and freckles.
- سرخ (صورتی که به دلیل خجالت، خشم یا شرم رنگی روشن به خود میگیرد)
When she realized everyone was staring, she turned red with embarrassment.
- قرمز (در بازیهای کارتی، متعلق به خالهای دل یا الماس)
In our game of cards, all my red cards were diamonds, giving me a strong hand.
- قرمز (مربوط به احزاب و جنبشهای سیاسی چپگرا، بیشتر سوسیالیستی یا کمونیستی)
During the Cold War, anyone suspected of being red was closely monitored by government agencies.
- قرمز (در سیاست آمریکا، مرتبط با حزب جمهوریخواه)
Wyoming is an example of a red state.
اسم “red”
مفرد red، جمع reds یا غیرقابلشمارش
- قرمز (رنگی که هنگامی دیده میشود که نور دارای طول موجی بین تقریباً 625 تا 740 نانومتر است)
The dress she wore was a vibrant shade of red, making her stand out in the crowd.
- قرمز (فردی که از سوسیالیسم یا کمونیسم انقلابی حمایت میکند، به ویژه یک بلشویک)
During the Cold War, the Reds were closely monitored by the government.
- قرمز (شرابی که از انواع انگورهای تیرهرنگ تهیه میشود)
At the dinner party, we had a choice between reds and whites, so I chose a red.
- قرمز (در اسنوکر، یکی از 15 توپی که قرمز هستند و با توپهای رنگی امتیازدهی متفاوتی دارند)
In his next shot, he aimed for a red near the corner pocket.