grace (EN)

اسم، فعل

اسم “grace”

1. ظرافت
   ثبت‌نام کنید تا ترجمه‌های جملات نمونه و تعاریف تک‌زبانه هر کلمه را ببینید.

   The ballerina danced with grace across the stage.
2. لطف
   He accepted the news with grace and dignity.
3. (در الهیات مسیحی) لطف رایگان و بی‌استحقاق خداوند
   They prayed for divine grace and guidance.
4. دعای شکرگزاری (قبل یا بعد از غذا)
   The family said grace before starting dinner.
5. مدتی اضافی که قبل از انجام کاری مجاز است.
   The company gave her a month's grace to complete the project.
6. (موسیقی) نتی تزئینی که به ملودی اضافه می‌شود
   The pianist included grace notes to embellish the tune.
7. آداب مؤدبانه؛ نزاکت‌های اجتماعی
   He lacked the social graces expected at such formal events.

فعل “grace”

1. با حضور خود به چیزی یا کسی افتخار بخشیدن یا زیبایی دادن
   The renowned artist graced the gallery opening with her presence.
2. زینت بخشیدن
   Colorful paintings graced the walls of the hallway.