test (EN)

اسم، فعل

اسم “test”

1. آزمون
   ثبت‌نام کنید تا ترجمه‌های جملات نمونه و تعاریف تک‌زبانه هر کلمه را ببینید.

   The students were nervous before taking the final test in history class.
2. آزمایش
   The engineers conducted a test to determine the durability of the new material.
3. محک
   Climbing the mountain was a test of their endurance.
4. آزمایش (پزشکی، روشی که برای تشخیص یا شناسایی یک بیماری یا وضعیت انجام می‌شود)
   The doctor recommended a blood test to check her iron levels.
5. (کریکت) مسابقه‌ای که طی چند روز بین تیم‌های ملی کریکت برگزار می‌شود
   The cricket fans were excited about the upcoming Test between England and India.
6. (زیست‌شناسی) پوسته سخت خارجی برخی از موجودات دریایی مانند توتیای دریایی
   She collected several sea urchin tests while walking along the beach.

فعل “test”

1. آزمودن (امتحان گرفتن از کسی)
   The instructor will test the students on chapter five.
2. آزمودن (بررسی یا ارزیابی چیزی)
   The engineer tested the software for bugs.
3. محک زدن
   The difficult puzzle tested her problem-solving skills.
4. انجام دادن معاینه پزشکی
   The doctor tested her eyesight.
5. آزمایش دادن (در پزشکی)
   He tested positive for COVID-19.
6. آزمایش (شیمی، بررسی یک ماده با استفاده از یک معرف برای شناسایی حضور یک جزء خاص)
   They tested the water for contaminants using various chemical tests.