اسم “tent”
- چادر
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We set up our tent by the lake and enjoyed the peaceful night.
- تنپوش (در پزشکی، وسیلهای پزشکی برای باز نگه داشتن زخم یا مجرای بدن)
The doctor inserted a tent to prevent the wound from closing too quickly.
فعل “tent”
مصدر tent؛ او tents؛ گذشته tented؛ اسم مفعول tented؛ اسم مصدر tenting
- چادر زدن
They tented the garden for the wedding.
- به شکل چادر درآوردن
He tented his fingers while thinking.
- به شکل چادر درآمدن؛ در وسط بالا آمدن
The book under the blanket made the fabric tent over it.
- چادر زدن (در فضای باز)
They tented by the river during their weekend getaway.
- (در آشپزی) پوشاندن غذا با فویل به شکل چادر برای جلوگیری از قهوهای شدن سریع آن
She tented the pie with foil to prevent the crust from burning.
- (در پزشکی) وارد کردن تامپون؛ باز نگه داشتن با تامپون
The surgeon tented the wound to ensure proper healing.