فعل “walk”
مصدر walk؛ او walks؛ گذشته walked؛ اسم مفعول walked؛ اسم مصدر walking
- راه رفتن
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The toddler is learning to walk, taking small steps while holding onto the furniture for balance.
- همراهی کردن (با پای پیاده)
Every evening after dinner, Sarah walks her elderly neighbor to the park for some fresh air.
- ترک کردن (به صورت عامیانه)
After the argument with her boss, Emily decided to walk, leaving her job without notice.
- هدایت کردن (وسیلهای را با دست در حالی که کنار آن راه میروید)
After her scooter ran out of battery, she had to walk it the rest of the way home.
- راه دادن (به یک ضارب برای رفتن به پایگاه اول بدون ضربه زدن با پرتاب چهار توپ نامناسب)
The pitcher walked the next batter, loading the bases with no outs.
اسم “walk”
مفرد walk، جمع walks یا غیرقابلشمارش
- پیادهروی
After dinner, we went for a short walk around the park.
- مسافت پیادهروی
It's not a long walk to the nearest grocery.
- رقابت پیادهروی (در المپیک با قوانین خاص حرکت پا)
Walk is one of the Olympic events.
- روش راه رفتن (شیوه منحصر به فرد راه رفتن یک فرد)
His confident walk made him stand out in the crowd.
- مسیر پیادهروی (مکان مشخص شده برای راه رفتن)
The children raced each other along the scenic walk that wound through the park.
- مسیر زندگی (استعارهای برای شیوه زندگی فرد)
Her walk through the world was marked by kindness and generosity to all she met.
- تسلیم شدن (در پوکر زمانی که همه بازیکنان به بلایند بزرگ بدون شرطبندی تا میکنند)
At last night's poker game, I got a walk when everyone else folded without betting, so I won the pot without a fight.
- راه رفتن به پایگاه اول (عمل ضارب برای رسیدن به پایگاه اول چون پیچر چهار توپ نامناسب پرتاب کرده است)
After the pitcher threw four balls outside the strike zone, the batter was given a walk to first base.