اسم “binder”
مفرد binder، جمع binders یا غیرقابلشمارش
- زونکن (پوشه یا جلدی برای نگهداشتن برگههای کاغذی جدا از هم)
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She organized her class notes in a binder.
- چسباننده (مادهای که برای نگه داشتن یا چسباندن مواد به یکدیگر استفاده میشود)
The recipe calls for an egg as a binder to keep the ingredients together.
- بایندر (در برنامهنویسی، یک مؤلفه نرمافزاری که عمل اتصال را انجام میدهد)
The language uses a dynamic binder to link objects at runtime.
- جلدساز (فردی که صحافی میکند، بهویژه کتابها)
The binder carefully restored the old volume.
- بایندر (در کشاورزی، دستگاهی که برای بستن محصولات برداشت شده به صورت بستهها استفاده میشود)
The farmer used a binder to gather the wheat efficiently.