این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “rating”
مفرد rating، جمع ratings
- رتبهبندی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
Many customers trust the restaurant because it has a five-star rating on the review website.
- امتیاز (بر اساس عملکرد یا کیفیت)
After months of practice, she achieved the top rating in the piano competition.
- رتبهبندی (در امور مالی، ارزیابی قابلیت اعتماد مالی)
The bank refused his loan application due to his low credit rating.
- رتبهبندی (در تلویزیون، معیاری از تعداد افرادی که یک برنامه تلویزیونی را تماشا میکنند)
The finale of the series had the highest ratings of the season, drawing in millions of viewers.
- رتبه (تخصص شغلی ملوان، دریانوردی)
He held the rating of machinist's mate on the submarine, responsible for maintaining the engines.
- ملوان (دریانوردی، ملوانی که افسر نیست)
He served as a rating in the Royal Navy before becoming an officer.