صفت “indirect”
فرم پایه indirect (more/most)
- غیرمستقیم (نگفتن چیزی بهطور مستقیم؛ اشاره کردن به آن یا صحبت کردن در اطراف آن)
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She made an indirect comment about the issue, hoping he would understand.
- غیرمستقیم (که در یک خط مستقیم یا کوتاهترین مسیر حرکت نمیکند؛ پیچدرپیچ)
We took an indirect route to avoid the traffic.
- غیرمستقیم (ناشی از چیزی به طور فوری نیست، بلکه به عنوان نتیجهای از چیز دیگری است)
The policy changes had indirect effects on the economy.
- غیرمستقیم (در ریاضیات، شامل اثبات از طریق برهان خلف یا نقیض)
The mathematician used an indirect method to prove the theorem.