اسم “chimney”
مفرد chimney، جمع chimneys
- دودکش
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The old house had a large fireplace with a brick chimney that needed cleaning every year.
- لوله شیشهای که شعله چراغ نفتی را احاطه کرده و محافظت میکند
He carefully placed the chimney over the oil lamp's flame to prevent it from flickering in the wind.
- دودکش (در سنگنوردی، شکاف یا گذرگاه عمودی باریک در سطح سنگ که به اندازه کافی برای قرار گرفتن یک سنگنورد در داخل آن پهن است)
The climber wedged himself into the chimney and slowly pushed upward using his hands and feet against the walls.