اسم “accommodation”
مفرد accommodation، جمع accommodations یا غیرقابلشمارش
- اقامتگاه
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We need to find accommodation in London for the conference.
- توافق یا مصالحه بین افراد یا گروهها
After long discussions, they reached an accommodation acceptable to all.
- تطبیق (فرآیند)
His quick accommodation to the new environment surprised everyone.
- تطابق (تنظیم خودکار چشم برای تمرکز بر روی اشیاء در فواصل مختلف)
Accommodation allows us to switch focus between near and far objects.
- چیزی که نیاز را برآورده کند؛ یک تسهیلات
The building has accommodations for wheelchair access.