اسم “viridian”
مفرد viridian، جمع viridians یا غیرقابلشمارش
- سبز فیروزهای (رنگی است به سبزی که کمی آبی به خود دارد)
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The artist chose viridian to paint the lush foliage in her landscape.
صفت “viridian”
فرم پایه viridian، غیرقابل درجهبندی
- سبز فیروزهای (رنگی به آبی مایل به سبز)
She wore a stunning viridian dress that complemented her eyes.