·

boast (EN)
فعل، اسم

فعل “boast”

مصدر boast؛ او boasts؛ گذشته boasted؛ اسم مفعول boasted؛ اسم مصدر boasting
  1. بالیدن
    She boasted about her high score on the test to anyone who would listen.
  2. داشتن (چیزی خاص یا منحصر به فرد)
    The new smartphone boasts an incredibly long battery life.
  3. شکل دادن به سنگ با اسله پهن (تراشیدن)
    The mason boasted the edges of the marble slab to ensure it fit perfectly in the new foyer.
  4. در اسکواش، ضربه‌ای که توپ پس از برخورد به دیوار کناری به دیوار جلویی برخورد می‌کند
    During the match, she boasted the ball off the side wall, catching her opponent off guard.

اسم “boast”

مفرد boast، جمع boasts یا غیرقابل‌شمارش
  1. بالیدن (به عنوان اسم؛ ادعای بی‌مورد و غرورآمیز درباره خود)
    His boast about winning the race annoyed everyone at the party.
  2. در اسکواش، نوعی ضربه که توپ ابتدا به دیوار کناری و سپس به دیوار جلویی برخورد می‌کند
    During the match, she executed a perfect boast, catching her opponent off guard.