صفت “unsure”
فرم پایه unsure (more/most)
- نااطمینان
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She was unsure about the answer to the math problem.
- ناپایدار (در زمینه ایمنی یا ثبات)
The bridge felt unsure beneath their feet, swaying with every step they took.