اسم “system”
مفرد system، جمع systems
- سیستم (گروهی از اجزای مرتبط که به عنوان یک کل با هم کار میکنند)
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The human body is a complex system of cells and organs.
- سیستم (روشی یا مجموعهای از رویهها برای انجام کاری)
We need to develop a better system for tracking expenses.
- سیستم
The new software system will help manage the inventory more efficiently.
- نظام (اجتماعی یا سیاسی)
They rebelled against the system by staging a protest.
- سامانه (فیزیولوژی، گروهی از اندامها در بدن با عملکردی مشترک)
The nervous system transmits signals throughout the body.
- سیستم (ریاضیات، مجموعهای از معادلات که به هم مرتبط هستند و میتوان آنها را با هم حل کرد)
She solved the system of equations to find the unknown variables.
- سامانه (نجوم، گروهی از اجرام آسمانی که در ارتباط با یکدیگر حرکت میکنند)
Our solar system includes eight planets orbiting the sun.
- سیستم (موسیقی، مجموعهای از خطوط حامل در نتنویسی موسیقی که بهطور همزمان نواخته میشوند)
In the conductor's score, the systems showed all the parts for each instrument.