این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “spent”
فرم پایه spent، غیرقابل درجهبندی
- مصرفشده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
After hiking all day in the mountains, they were completely spent and needed to rest.
- خسته (پس از تخمریزی)
The salmon become spent after their arduous journey upstream to lay eggs.
- منقضیشده (قانون یا سند قانونی)
Once the new law came into effect, the previous regulations were considered spent.
- (در بریتانیا، در مورد محکومیت کیفری) دیگر در سابقه کیفری فرد ظاهر نمیشود
After the required time had passed, his spent convictions no longer appeared on background checks.