عدد “six”
- شش
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She bought six apples from the market.
اسم “six”
مفرد six, 6، جمع sixes, 6s یا غیرقابلشمارش
- ساعت شش
We have six apples in the basket.
- پشت (در اصطلاح نظامی، به معنای منطقهای مستقیماً پشت فرد یا شیء)
While advancing, keep an eye on our six for any surprise attacks.
- شش امتیازی (در کریکت، زمانی که توپ بدون برخورد با زمین از مرز خارج میشود)
The crowd erupted in cheers when the batsman struck a powerful six, sending the ball flying over the boundary.
- تاچداون (در فوتبال آمریکایی، به معنای کسب شش امتیاز)
With that incredible catch, the team scored a six and took the lead.