اسم “shortcut”
مفرد shortcut، جمع shortcuts یا غیرقابلشمارش
- میانبر
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We took a shortcut through the park to get to the cinema on time.
- راه میانبر (برای انجام دادن کاری با حذف برخی مراحل)
To finish his homework faster, Tom took a shortcut by using the summary instead of reading the entire book.
- میانبر (در سیستمهای مایکروسافت، فایلی که به سرعت به فایل دیگری منتقل میکند)
I created a shortcut for the music player on my laptop, so now I can open it with just one click.
- میانبر صفحه کلید (در رایانه، روش سریع برای انجام یک عملکرد با استفاده از صفحه کلید)
Pressing Ctrl+C is a shortcut for copying text on your computer.