این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “needling”
مفرد needling، جمع needlings یا غیرقابلشمارش
- اذیت کردن
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
Despite all his friend's needling, he refused to change his opinion.
- سوزنکاری
The therapist applied needling techniques to relieve her muscle pain.
صفت “needling”
فرم پایه needling (more/most)
- آزاردهنده (در زمینه تحریک یا اذیت کردن)
She ignored his needling comments and kept working.