این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “mirrored”
فرم پایه mirrored، غیرقابل درجهبندی
- آینهای
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
They installed mirrored tiles in the bathroom to create a feeling of space.
- مجهز به آینه
The mirrored dressing room allowed her to see her outfit from every angle.
- وارونه (مانند تصویر در آینه)
The designer accidentally used a mirrored version of the logo.