اسم “lake”
- دریاچه
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We spent our vacation swimming and boating on the lake.
- (بهطور مجازی) مقدار زیادی از یک ماده مایع
After the heavy rain, there was a lake of water in the basement.
- (در هنر) رنگدانهای که با ترکیب یک رنگ آلی با یک دندانه معدنی ساخته میشود.
The artist used a lake to achieve vibrant colors in his paintings.
فعل “lake”
مصدر lake؛ او lakes؛ گذشته laked؛ اسم مفعول laked؛ اسم مصدر laking
- در زیستشناسی، سلولها را با انجماد و ذوب مکرر دچار لیز کردن.
The lab technician laked the blood samples to prepare them for analysis.
- در هنر، تولید رنگدانه لاک با ترکیب یک رنگ آلی با یک دندانه معدنی
They laked the dye to create a more stable pigment for painting.