اسم “impact”
مفرد impact، جمع impacts یا غیرقابلشمارش
- تأثیر قوی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The new law had a major impact on small businesses, forcing many to change their operations.
- برخورد
The meteor's impact with Earth created a huge crater.
فعل “impact”
مصدر impact؛ او impacts؛ گذشته impacted؛ اسم مفعول impacted؛ اسم مصدر impacting
- تأثیر گذاشتن بر
The new law will greatly impact how businesses operate.
- برخورد کردن (با چیزی)
When the asteroid impacted the Earth, it created a huge crater.