این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “frosted”
فرم پایه frosted (more/most)
- یخزده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The trees were beautifully frosted on the chilly winter morning.
- مات شده (مانند شیشههایی که برای حریم خصوصی یا تزئین مات میکنند)
He preferred the frosted glass in the bathroom for extra privacy.
- ریخته شده
We bought a frosted cake for her birthday.