این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “faced”
فرم پایه faced، غیرقابل درجهبندی
- روبهرو
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The building was odd-looking, with a three-faced clock that could be seen from multiple directions.
- روکشدار (با متریال متفاوت برای زیبایی در جلو یا بیرون)
She wore an elegantly faced jacket with silk lapels that added a touch of sophistication to her outfit.