اسم “dashboard”
مفرد dashboard، جمع dashboards
- داشبورد
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The driver glanced at the fuel gauge on the dashboard to check if they needed to refuel.
- داشبورد (رایانش، یک رابط گرافیکی که اطلاعات کلیدی را به صورت قابل خواندن نمایش میدهد)
The sales team used the dashboard to monitor their monthly targets.
- داشبورد (اینترنت، یک فید شخصیسازیشده از بهروزرسانیها در یک وبسایت از افراد یا صفحاتی که کاربر دنبال میکند)
She scrolled through her dashboard to see the latest posts from her friends.