صفت “bedded”
فرم پایه bedded، غیرقابل درجهبندی
- دارای تخت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We stayed in a three-bedded room at the hotel.
- دارای بستر
The horses rested in well-bedded stalls.
- لایهلایه (در زمینشناسی)
The geologist studied the bedded rocks in the canyon.