این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “stuck”
فرم پایه stuck، غیرقابل درجهبندی
- گیر کرده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The key got stuck in the lock, and now I can't open the door.
- متوقف شده (در انجام کاری)
She's been stuck on the same level of the game for hours.
- خراب (به دلیل عدم حرکت صحیح)
My computer mouse is stuck and won't move at all.