صفت “strategic”
فرم پایه strategic (more/most)
- مرتبط با برنامهریزی برای دستیابی به هدف
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The company made a strategic decision to enter the Asian market first, believing it would maximize their profits.
- (در مورد سلاحها) مربوط به عملیات بزرگمقیاس یا بلندمدت، در مقابل تاکتیکی
The government focused on developing strategic missiles capable of reaching targets thousands of miles away.