این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “staging”
مفرد staging، جمع stagings یا غیرقابلشمارش
- صحنهپردازی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The director spent weeks on the staging to ensure the set perfectly captured the mood of the play.
- صحنهسازی (نتیجه آمادهسازی)
The staging of the play included elaborate costumes.