صفت “simultaneous”
فرم پایه simultaneous، غیرقابل درجهبندی
- همزمان
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The thunder and lightning were simultaneous, making the storm very intense.
- همزمان (در ریاضیات، به معنای حل شدن با استفاده از مقادیر عددی یکسان برای متغیرهایشان)
We need to solve these simultaneous equations to find the values of x and y.