server (EN)

اسم

اسم “server”

1. سرور (یک رایانه که خدمات یا منابعی را به رایانه‌های دیگر در یک شبکه ارائه می‌دهد)
   ثبت‌نام کنید تا ترجمه‌های جملات نمونه و تعاریف تک‌زبانه هر کلمه را ببینید.

   Our company's website is hosted on a powerful server.
2. سرور (برنامه‌ای که به برنامه‌ها یا دستگاه‌های دیگر خدمات ارائه می‌دهد)
   The email server stopped responding because it was overloaded.
3. سرور (یک فضای اجتماعی که کاربران می‌توانند در آن ارتباط برقرار کنند)
   We created a private server for our study group to share notes.
4. پیشخدمت
   The server took our order and recommended a good wine.
5. کفگیر
   Pass me the cake server, please.
6. زننده
   The server hit a strong serve that was difficult to return.
7. خادم (در مراسم مذهبی)
   The young server lit the candles before the ceremony.