اسم “sea”
مفرد sea، جمع seas یا غیرقابلشمارش
- دریا
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
We spent our summer vacation sailing across the calm waters of the Aegean Sea.
- دریایی (به معنای چیزی بسیار بزرگ یا پرتلاطم)
After the concert tickets went on sale, the crowd outside the venue quickly became a sea of eager fans.
- دریای ماه (برای مناطق وسیع و صاف سنگی بر روی ماه یا سیاره)
The lunar rover traversed the vast expanse of the Sea of Serenity, its wheels kicking up dust on the moon's surface.
صفت “sea”
فرم پایه sea، غیرقابل درجهبندی
- دریایی (به معنای مرتبط با دریا)
The sea captain has spent more than thirty years navigating the ocean's treacherous waves.