این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “ridden”
فرم پایه ridden، غیرقابل درجهبندی
- زده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The disease-ridden city struggled to contain the outbreak.
- گرفتار (احساس یا مشکل)
She was guilt-ridden after making a serious mistake.