اسم “remittance”
مفرد remittance، جمع remittances یا غیرقابلشمارش
- پرداخت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
He made a remittance to cover the cost of his electricity bill.
- حواله (پولی که به خانواده در کشور دیگر فرستاده میشود)
They rely on remittances from their son who works abroad.