اسم “prosecutor”
مفرد prosecutor، جمع prosecutors
- دادستان
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The prosecutor presented evidence to prove the defendant's guilt.
- وکیل دادگستری (نماینده دولت در دادگاه)
The prosecutor questioned the witness about what happened on the night of the crime.