صفت “missing”
فرم پایه missing (more/most)
- گمشده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
After the hike, he realized his wallet was missing.
- غایب
The detective noticed a missing piece of evidence.
اسم “missing”
مفرد missing، جمع missings
- (آمار) یک مقدار گمشده در یک مجموعه داده
The software highlighted the missings for the analyst to review.