·

matching (EN)
صفت، اسم

این کلمه همچنین می‌تواند شکلی از موارد زیر باشد:
match (فعل)

صفت “matching”

فرم پایه matching، غیرقابل درجه‌بندی
  1. هماهنگ (دارای همان رنگ، الگو یا طرح به عنوان چیز دیگری)
    She wore a red dress with matching shoes.

اسم “matching”

مفرد matching، جمع matchings یا غیرقابل‌شمارش
  1. (در نظریه گراف) مجموعه‌ای از یال‌ها بدون رأس‌های مشترک که رأس‌ها را جفت می‌کند
    In this graph, we found a maximum matching that pairs all the nodes.