این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “lined”
فرم پایه lined، غیرقابل درجهبندی
- دارای پوشش داخلی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She preferred her winter coat to be fleece-lined for extra warmth.
- خطخورده (برای نوشتن)
The students were instructed to use only lined notebooks for their math assignments.
- چروکیده (روی پوست)
Her eyes, though lined with age, sparkled with youthful energy.