این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “lagging”
فرم پایه lagging (more/most)
- (اقتصاد) وقوع با تأخیر
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The lagging economic indicators showed the effects of the policy changes only months later.
اسم “lagging”
مفرد lagging، جمع laggings یا غیرقابلشمارش
- عایق
The engineers installed lagging on the steam pipes to reduce heat loss.
- حبس (اصطلاح عامیانه در بریتانیا)
After being caught, he received a five-year lagging.