این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “lagged”
فرم پایه lagged (more/most)
- (در اقتصاد و آمار) رخ دادن پس از یک تأخیر یا مربوط به یک دوره زمانی قبلی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The economist analyzed the lagged effects of inflation on consumer spending.
- دستگیر شده
The thief was lagged by the police yesterday.