اسم “intricacy”
مفرد intricacy، جمع intricacies یا غیرقابلشمارش
- پیچیدگی
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The intricacy of the puzzle kept her occupied for hours.
- پیچیدگی (چیزی که پیچیده یا مرکب است)
The clockmaker explained the intricacies of the antique clock's mechanism to the fascinated visitors.