صفت “habitable”
فرم پایه habitable (more/most)
- قابل سکونت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The old house was barely habitable, but with some repairs, it could become a cozy home.
- دارای شرایط لازم برای حیات (معمولاً در مورد سیارات و اجرام آسمانی به کار میرود)
Scientists are constantly searching for habitable planets that may have conditions similar to Earth.