این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “gnarled”
فرم پایه gnarled (more/most)
- پیچخورده و گرهدار
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The old, gnarled oak tree stood proudly in the middle of the field, its twisted branches reaching out like ancient arms.
- خمیده و پیچخورده (به دلیل پیری یا بیماری)
The old man's gnarled fingers struggled to hold the delicate teacup.