عدد “fifty”
- پنجاه
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She saved fifty dollars to buy a new video game.
اسم “fifty”
مفرد 50, fifty، جمع 50s, fifties
- سکه یا اسکناس به ارزش ۵۰ واحد
I only have a fifty, so I'll need change for the vending machine.
- نیمسنچ (در کریکت، امتیازی که توسط یک بازیکن زده میشود و بین ۵۰ تا ۹۹ دویدن است)
After hitting a boundary, the player celebrated his fifty in front of the cheering crowd.