این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “east”
مفرد east، غیرقابل شمارش
- شرق
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The sun rises in the east.
- شرق (بخش شرقی یک منطقه)
- شرق (کشورهای آسیایی)
Many products are imported from the East.
- شرق (جهت محراب در کلیسا)
The choir turned to face the east during the hymn.
صفت “east”
فرم پایه east، غیرقابل درجهبندی
- شرقی
They watched the sunrise from the east window.
- شرقی (بادهایی که از شرق میوزند)
An east wind is bringing cold weather.
قید “east”
- بهسمت شرق
The birds migrated east in the autumn.