اسم “dollar”
مفرد dollar، جمع dollars
- دلار
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She paid ten dollars for the book.
- (با "the") ارزش بازار دلار آمریکا
The dollar weakened today compared to yesterday.
- (در فیزیک هستهای) واحدی از واکنشپذیری رآکتور هستهای که برابر با تفاوت بین بحرانیّت تأخیری و بحرانیّت فوری است.
The safety report mentioned a reactivity increase of 0.3 dollars.
- (تاریخی، بریتانیا) سکهای به ارزش پنج شیلینگ یا یک چهارم پوند
In Victorian times, a "dollar" referred to a British crown coin.