این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “cupping”
مفرد cupping، جمع cuppings یا غیرقابلشمارش
- حجامت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She tried cupping to relieve her back pain.
- کوپینگ (چشیدن قهوه)
The barista invited us to a cupping to try different coffee blends.