اسم “corp”
مفرد corp، جمع corps یا غیرقابلشمارش
- شرکت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She landed a job at a large corp known for its innovative technology.
- ستوان (در ارتش)
The corp saluted his commanding officer with respect.
- مجموعه (مجموعهای از نوشتهها، قوانین یا مواد دیگر)
The linguist studied various corps to understand the evolution of language.