compartment (EN)

اسم

اسم “compartment”

1. محفظه
   ثبت‌نام کنید تا ترجمه‌های جملات نمونه و تعاریف تک‌زبانه هر کلمه را ببینید.

   She stored her jewelry in a secret compartment of the box.
2. کوپه (در قطار یا کشتی)
   He settled into his seat in the train compartment and opened his book.
3. بخش (فضایی درون بدن یا یک اندام، جدا شده توسط غشاها یا ساختارهای دیگر)
   The doctor explained that the infection was confined to one compartment of the lower leg.
4. (زیست‌شیمی) ناحیه‌ای متمایز درون یک سلول که فرآیندهای خاصی در آن رخ می‌دهد
   Energy production takes place in the mitochondrial compartments.
5. (در علم نشان‌شناسی) طرحی که در زیر سپر در یک نشان خانوادگی قرار می‌گیرد و اغلب نمایانگر یک شیء فیزیکی یا منظره است.
   The family's coat of arms featured a lion standing on a grassy compartment.